به جمع فارق التحصیلان خوش آمدم
به نوعی جمع علافا....
هی یادش بخیر دبیرستان بودیمــ...خخخخ
سکوتم سرشار از ناگفته هاست....
دخترای سرزمین من گریه نمی کنند
خسته از تفاوتها، خسته از سنت های باطل
خسته از عشقهای دروغین، خسته از نگاهای شرم آور
بغض میکنند اما گریه...
نه اینکه احساس نداشته باشند
نه عزیزم....
.
.
ریمل شده هفتاد هزار تومن...
میفهمی.!!!؟؟؟؟
سلــــــــــــــــــام
اومدم جواب کامنت بدم و برم ...
دوستی به نام نوشین گفته بودند:
بیچاره دوس پسرت ازحرف زدنت معلومه مغروری چطور تحملت میکنه !!این قدبدم میام ازاینجور دخترا
اول مرسی بابت کامنت
دوم به تو چه؟؟؟فوضولی؟؟؟
اونیکه منو میخواد با غرورم میخواد
سوما منم از دخترای شل و وارفته که همه جوره در خدمت دوست پسرشونن بدم میاد..اه اه...
این جور ادمارو میگن ع..ق..د..ه..ا..ی
برو خودتو درست کن نوشین خانوم دختر جنس قلبش پاکه و با غرور عزیزه
ممنون
امضا
بهار خانوم جون
سلام
من اومدم البته با 16 روز تاخیر
16 روز نبودم و اینکه چه اتفاقی برام افتاده رو فاکتور میگیرم چون گفتنش هم آزار دهندس برام هم محکوم به دروغ میشم......
امیدوارم این 16 روز برای شما قشنگ بوده باشه...انشالله..
قالبمو تغییر دادم قالب قبلیو بیشتر دوست داشتم ولی کلا سایته خراب شد و قالب ما هم ......
اینم بد نیس دوسش دارم به نوشته هام میخونه ...
از امروز احتمالا باشم و مطلب بزارم ..
البته یه بهار جدید در راهه...
16 روز با خودم خلوت کردم که ببینم کی هستم و البته فهمیدم..
به دروغ گفتم خونه نیستم ولی در اصل خونه و تنها بودم میخواستم با خودم روراست باشم....
خب دیگه فعلا....
باز دوباره شب شد
نمیدانم امشب فکرم را کجا بفرستم تا در بازتاب بغض های شکسته
باز خودم را میان آغوشت تصور کنم
گاهی مثل امروز که تنم سردش میشود
و باران هم گرمش نمیکند
و قلبم درد میگیرد و حتی خوب هم نمیشود . . .
میدانی؟!!!
تو بخندی کافیست . . .
من حالم خوب میشود
مثل یک لحظه ی خوب
مثل تـــــو . ....
فقط برای یکبار!!!
فقط برای یــــــــ ـــــک بار هم که شده،
مرا در افسون مبهم یک دروغ شناور کن…!
سربه گوش من بگذار و آرام بگو: دوستَــــت دارم…!