پیش خدا …
از سکوتم بترس …! وقتی که ساکت می شوم … یعنی همه درد دلهایم را برده ام پیش خدا …
سکوتم سرشار از ناگفته هاست....
باز دوباره شب شد
نمیدانم امشب فکرم را کجا بفرستم تا در بازتاب بغض های شکسته
باز خودم را میان آغوشت تصور کنم
گاهی مثل امروز که تنم سردش میشود
و باران هم گرمش نمیکند
و قلبم درد میگیرد و حتی خوب هم نمیشود . . .
میدانی؟!!!
تو بخندی کافیست . . .
من حالم خوب میشود
مثل یک لحظه ی خوب
مثل تـــــو . ....
فقط برای یکبار!!!
فقط برای یــــــــ ـــــک بار هم که شده،
مرا در افسون مبهم یک دروغ شناور کن…!
سربه گوش من بگذار و آرام بگو: دوستَــــت دارم…!